پارت سی و یکم :

دست بردم و بندهای روی مقنعه‌ام رو پاپیونی بستم، چتری‌های ظریفم و روی پوست سفیدم رها کردم و دنبالهٔ خط چشم نازکم رو کشیدم.

یه کم برق لب زدم و چند قدم از آینه فاصله گرفتم تا خودم رو توش ببینم و برانداز کنم.

بعد از چند ثانیه اشک توی چشم‌هام ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.