آکرولیزیانا به قلم فاطمه عبدالله زاده
پارت بیست و ششم :
شلوار کردی کرمیم رو از داخل کمد بیرون کشیدم و کردم پا، داشتم دکمههای پیراهن مردونهٔ گَل و گشادم رو میپوشیدم که یهو چشمم به آینه افتاد.
انقدر تعجب کردم که اخمهام باز شدن و چشمهام از حالت عصبی دراومدن و باباغوری شدن.
خودم رو به جلوش رسو ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ماریا
161پروا خیلی خلی😂😂😂😂حتی از معراج تو مدیر معاون هم خل تری😬😂😂