پارت هشتاد و هفتم

زمان ارسال : ۹۹۶ روز پیش

 پشت سرش ایستاده بود و چانه روی شانه‌اش گذاشت و کنار گوشش نجوا کرد:

- بازم باید پشت بهت وایسم تا لباس عوض کنی؟

ستاره لب به دندان گرفت و گفت:

- نه اینکه دفعه‌ی پیش از توو لپ تاپ نگام نکردی! 

نیما سرخوش خندید و لب به شیطنت باز ک ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید