پارت بیست و دوم :

انشاءلله که نشنیده، با این فکر حالت حق به جانبی گرفتم و پشت چشمی براش نازک کردم.

- عزیزم این‌جا سرویس بهداشتی خانم‌هاست، زشته که تا این‌جا اومدی!

چشمم که به چشم‌های مشکیش افتاد یه لحظه عزرائیل و توی مردمک باریک شده‌اش دیدم، به حق خماری چش ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.