مهجور عشق ( فصل دوم خواهر خوانده ) به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت هشتاد
زمان ارسال : ۱۰۰۳ روز پیش
تمام شب را لعیا بیقراری کرد و دلش آشوب بود. حال بد دخترش لحظهای از مقابل چشمهایش دور نمیشد. بارها تا پایین راه پله رفت و خواست برود و با نیهان حرف بزند، اما هربار مهتاج مانعش شد. صبح علیالطلوع آماده شد. بی آنکه صبحانه بخورد، تنها یک استکان چای ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Z
30فقط می تونم بگم حالم از اصلان بهم میخوره