پارت هفتاد و دوم

زمان ارسال : ۱۰۱۲ روز پیش

 دقایقی بعد به منزل شریفه‌خانم رسیدند. همین که وارد حیاط شدند هستی و شریفه‌خانم را دیدند که روبروی هم ایستاده و با صدایی که سعی دارند بالا نرود بحث می‌کنند. نیهان و حسام صدایشان را کمی بالا بردند و سلام گفتند که بحثشان خاتمه یافت و شریفه لبخندی تصنعی ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید