افسانهای از چمروش (چَمروش) به قلم سعیده نعیمی
پارت بیست و نهم :
******
از وقتی پدر را دستگیر کرده بودند اوضاع خانه آشفته بود. مادر بیشتر اوقاتش را در اتاقش میگذراند و از رسیدگی به امور خانه غافل شده بود. اگر با کمکهای ماهره و یوکو نبود نظم خانه به کلی از هم میپاشید. مقداری انگور با خود به اتاقش بردم. رو ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
فاطمه
00عالیه این رمان نویسنده ی عزیز تروخدا ادامه بده رمان رو جلد دو هم بنویس