پارت هفده :

به رو تختی تمیزم نگاه کردم و ناگهان تصور اون غریبهٔ زخمی تو ذهنم جون گرفت و سوالات توی سرم بیشتر شدن.

چرا وسایل و برد و هیچ نشونی از خودش باقی نذاشت؟ شاید واقعأ دزدی چیزی بوده و از این‌که ردش و بگیریم یا تحویل پلیس بدیمش، ترسیده؟!

دستی ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.