پارت شصت و دوم

زمان ارسال : ۱۰۲۳ روز پیش

دست‌های نیهان قاب صورت ستاره شد و لب به عطوفت باز کرد:

- ستاره جون غصه‌ی چی‌و می‌خوری وقتی حامد مثل کوه پشتته؟! خودم دیدم جلوی بیمارستان به بابات گفت دیگه نمی‌ذاره تو پاتو اونجا بذاری تا سدرا درمان بشه. امن‌تر از این‌جا، خونه‌ی خانجون کجا؟

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید