مهجور عشق ( فصل دوم خواهر خوانده ) به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت شصت و یکم
زمان ارسال : ۱۰۰۶ روز پیش
در حال بارگذاری پارت هستیم. مشاهده پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
Zohre
۲۵ ساله 10ممنون نویسنده جون عالی بود😍😍
۳ سال پیشآریل
111وای نویسنده چرا شوک میدی بخدا فکر کردم ستاره مرده یکسالم کذشته نگو سالگرد بابای هستیه پیش خودم گفتم اگه بمیره رمانو ادامه نمیدم یا نکنه زنده باشه ستاره بعد تو قبر دراد. یا چمدونم بعد چند سال بیاد خخخ
۳ سال پیشنیها
202وای خدا اول فکر کردم ستاره مرده کم مونده بود سکته کنم😮😮
۳ سال پیشرقیه
۱۱ ساله 132اول که فضای قبرستان اینابودیه لحظه گیج شدم😖 اماوقتی دیدم سجادزنگ میزنه دیگه فهمیدم چی به چیه نگارجون واقعادستت دردنکنه👏 نگاه بجای اینکه سدرا که چه عرض کنم گودزیلابندازنن دیوونه خونه سرمم بهش زدن😡
۳ سال پیشNegari
۱۶ ساله 191اولش رد گم کنی بوداا😀😀
۳ سال پیشالا
155اینکه فضای قبرستان رو آورد خواست بگه ستاره مرده یه چیز کلیشه ای بود به خاطر همین حتی یک درصد هم فک نکردم کسی که فوت کرده ستاره باشه ولی در کل رمان قشنگیه
۳ سال پیشچشانا
203اگه من جا حامد و اون بابای بی.... ستاره بودم نمیذاشتم سدرا زنده بمونه🔫🔫🔫😡😡😡😤😤😤اع اع نگاه تو رو خدا تازه رفته زیر سرمم برا من ای دستم بهت نرسه سدرا فقط برو خودت و قایم کن 🔪🔪🗡️⚒️🗡️⚰️⚰️⚰️
۳ سال پیشزهرا
272اولشو ک خوندم ی لحظه شوک شدم🤦 ♀️
۳ سال پیش..
312واای اولش ک داشت فضای تو قبرستون رو توصیف میکرد خیلی ترسیدم🥺گفدم ستارع مردع💔
۳ سال پیش
ریحون
۱۳ ساله 00اولش یه لحظه فکر کردم ستاره واقعا مرد