مهجور عشق ( فصل دوم خواهر خوانده ) به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت شصت
زمان ارسال : ۱۰۲۴ روز پیش
ستاره آنقدر ترسیده بود که توان هیچ حرف یا حرکتی را نداشت. قفسهی سینهاش از شدت نفسهای تند و هراسان بالا و پایین میرفت و با چشمهایی که هر آن میخواست از حدقه بیرون بزند، گنگ و ناباور برادرش را نگاه میکرد. لبهایش را باز و بسته کرد تا حرفی بزند که ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ساغر
160کیا مثله من گریشون گرف😐😔