پارت هشتاد و سوم

زمان ارسال : ۱۰۲۲ روز پیش

-چرا اینجایی دنیز؟ بازم میخوای۔۔۔

بین حرفش پریدم۔

-میخوام همه چیز و بگم۔۔۔باید زود تر تموم شه۔

با بغض پوزخند زدم:

-شاید اینطوری همه چیز عوض شه۔۔۔

سر تکون داد و درحالی که از پشت میز بلند میشد و مقابلم روی صندلی میشست گفت: ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید