پارت هشتاد و یکم

زمان ارسال : ۱۰۲۲ روز پیش

***

-دنیز.

ضبط و قطع کرد و با سرعت مقابلم قرار گرفت:

-مگه نگفتی عمل خواهرت موفقیت آمیز بوده و میتونه راه بره؟

اشک گوشه چشمم و پاک کردم.

-داشتم ادامشو میگفتم...ارکا ک رفت منم کلی گریه کردمو...

عصبی و کلافه غرید:

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید