مهجور عشق ( فصل دوم خواهر خوانده ) به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت چهل و هفتم
زمان ارسال : ۱۰۳۷ روز پیش
آسمان آبی و صاف بود و آفتاب بر تن سفیدپوش و یخ زدهی شهر میتابید. با تابش نور گرم خورشید بر یخها و برفها، بخاری برمیخاست و نرم نرمک آب میشدند. نگاه ستاره به قطره قطره آب شدن برفهایی بود که از شاخهی درختان، لبهی دیوار و ناودان چکه میکردند.
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
zahra
10گناه این دختر چیه این ک عاشق شد و ازش سو استفاده کردن بدبخت ستاره تقصیر ستاره چیه مردم جوری باهاش رفتار میکنن ک انگار خودش خواسته ی پسر دیگه این بلارو سرش اورد تاوانشو ستاره باید بده پسرم بیخیاله