مهجور عشق ( فصل دوم خواهر خوانده ) به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت سی و نهم
زمان ارسال : ۱۲۴۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 7 دقیقه
نیما با دیدنش یکهای خورد و از ستاره فاصله گرفت. سر تکان داد و لب زد:
- سلام، خوبی؟ این طرفا؟!
پارمیس تای ابرویش را بالا انداخت و لب به طعنه باز کرد:
- چرا اینقدر جا خوردی؟ مثلا پدرم سهامدار این شرکته! خیلی جای تعجب داره من اینجام؟ ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Z
۱۴ ساله 262به تو چه نیکزاد هاان؟ هی موش میدوئونی بزنم له ات کنم دختره فضول؟؟ پارمیس تفلون نچسب بی شعور تو چته رم کردی هاان؟؟ الاغ خنگ بی شعور آرایشی صورت تقلبی آویزون ایشالا چلاغ شی😏😏 واااای نیهاان😱😱