مدیر معاون (عشق سریالی) به قلم نسترن قره داغی
پارت هفده :
هنگ کرده و عصبی از جام بلند شدم و همونطور که به سمت در میرفتم غریدم: نه بابا؟ خجالت نکشید، هر کار دیگه ای هم خواستید بکنید جلو چشم من انجام بدید. مردم چقدر پرو شدن!
قرمز شده و حرصی نگاهم رو از نگاه متعجبش گرفتم و در رو باز کردم ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
زینب بوسویط
00عالیه دم نویسنده اش گرم