مهجور عشق ( فصل دوم خواهر خوانده ) به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت سوم
زمان ارسال : ۱۲۷۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه
نیهان همانطور که فکرش مشغول بود لب زد:
- نمیذارم؛ یعنی اگه ببینم خود لعیا میخواد زندگیش عوض بشه، حاضر بشه ترک کنه، من نمیذارم دیگه اصلان اذیتش کنه!
حسام فنجان چای را مقابل دخترک گرفت و گفت:
- خیلی خوبه، رو کمک منم حساب کن!
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
فاطمه
00ای بابا حامد که فقط یه خواهر داشت که اونم تصادف کرد داداشش از کجا پیدا شد ؟؟🤨