پارت هشتاد و یکم

زمان ارسال : ۱۰۹۳ روز پیش

دوباره بهش خیره شدم که بی توجه به من به اون‌ها نگاه می‌کرد و با استرس ناخن‌هاش رو به هم می‌زد‌.

- والله مادر ثمر یکم فراموشی داره و نمی‌تونه تنهایی جایی بره، به خاطر همین که...

با باز شدن ناگهانی در، سمیر ساکت شد و نگاه هممون به اون سمت چ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید