مدیر معاون ( آوارگان عشق ) به قلم نسترن قره داغی
پارت هشتاد
زمان ارسال : ۱۰۹۴ روز پیش
#ثمر
از ماشین پیاده شدم و همون طور که چادرم رو مرتب میکردم جلوتر از بقیه به سمت خونه امسلمه راه افتادم و داد زدم: امسلمه؟ یا امسلمه؟ أین أنت؟ امسلمه؟
در آهنی حیاطش رو با استرس هول دادم و ترسیده به سمت خونهاش دویدم که همون لحظه از د ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
مینا
61از نظر من مثیم میره با ثمر بعد معراج هم میاد با نیاز و بعد از یه مدت میثم و ثمر میفهمند که خواهر و برادردند و میثم نیره با مهرسانا یعنی خواهر معراج خلاصه رمان خیلی قشنگ و هیجانی هست 😊😊😊😊 :) :) :)