مدیر معاون ( آوارگان عشق ) به قلم نسترن قره داغی
پارت هفتاد و نهم
زمان ارسال : ۱۰۹۴ روز پیش
گیج و حیرون از حرفش نگاهم رو به چشمهای کنجکاوش دوختم و لب زدم: کیو؟
که گوشهی لبش رو کش داد و با سر به معراجی که حالا نگاهش رو ازم گرفته بود، اشاره کرد و گفت: ایشون رو.
اخمهام رو توی هم کشیدم و حرصی از این حرف مزخرفش زیر لب غریدم: نخیر ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ژیان
1825به نظرم این دختره ثمر میخواد نیازومعراج باهم باشن وخودشم بره با میثم بعد ی جورائی نامحسوس حسودیش میشه که نیاز ومیثم میخوان باهم ازدواج کنن