پارت هفتاد و هفتم

زمان ارسال : ۱۰۹۶ روز پیش

بعد از کنارم رد شد و خواست در رو باز کنه که حرصی از حرف‌هاش داد زدم: کجا میری؟ چرا فرار می‌کنی؟ از چی می‌ترسی؟ عشق؟ اصلا می‌دونی عشق چیه؟ 

از جام بلند شدم و چادرم و روی سرم مرتب کردم؛ دو قدم به سمتش رفتم و همون‌طور که پشتش وایمیستادم آروم‌تر زم ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید