مدیر معاون ( آوارگان عشق ) به قلم نسترن قره داغی
پارت هفتاد و یکم
زمان ارسال : ۱۱۰۳ روز پیش
نیاز هم اخمهاش رو تو هم کشید و درحالی که روش رو برمیگردوند، کم جون و بیحال گفت: هیچی، فقط یکم داشتم سقط میشدم که لطف کردی و نجاتم دادی.
با صدای بلند و برای اینکه میثم و کفری کنم خندیدم که چپ چپ نگاه بدی بهم انداخت و رو به نیاز گفت: معذرت می ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Elisa
۱۴ ساله 40واییی دارم سکته می کنم🥺😶