پارت هفتاد و یکم

زمان ارسال : ۱۱۰۳ روز پیش

نیاز هم اخم‌هاش رو تو هم کشید و درحالی که روش رو برمی‌گردوند، کم جون و بی‌حال گفت: هیچی، فقط یکم داشتم سقط می‌شدم که لطف کردی و نجاتم دادی.

با صدای بلند و برای اینکه میثم و کفری کنم خندیدم که چپ چپ نگاه بدی بهم انداخت و رو به نیاز گفت: معذرت می ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید