پارت ششم :

نیل‌رام ساکت دست آزادش را بالا آورد و سعی نمود صورتش را تمیز کند. پناه می‌توانست خون را ببیند، آن ماده‌ی لزج روی لباس و کثیفیش را نیز همین‌طور اما نمی‌توانست آسیب‌های وارد شده را تماشا کند. این چه معنایی داشت؟ یعنی هرچیزی که از طرف پارسه و اهالی آن بود، در این دنیا پنهان میشد؟ یعنی... نیل‌رام هنوز جزء اهالی به حساب نمی‌آمد؛ مگر نه؟
بغض به گلویش چنگ انداخت، رد اشک های قبلی‌اش بدجو

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۴ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۶ روز پیش تقدیم شما شده است.
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.