پارت پنجم :

پناه گیج دستش را بالا آورد و بر پشت نیل‌رام نهاد. نمی‌دانست این رفتار هایش برای چیست اما انگار حسابی خسته بود. آهسته پشتش را نوازش کرد و خیره به درخت کنار ماشین که داشت آهسته در دستان باد تکان می‌خورد گفت:
- تو فقط چهار روزه رفتی عزیزم.
پناه سعی کرد به رفتار نیل‌رام نخندد، اما مگر میشد؟ طوری رفتار می‌کرد که انگار سال ها از کشور و خانه‌اش دور بوده. واقعا دلش می‌خواست بیشتر نیل‌ر

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۴ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۶ روز پیش تقدیم شما شده است.
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.