مدیر معاون ( آوارگان عشق ) به قلم نسترن قره داغی
پارت شصت و هشتم
زمان ارسال : ۱۱۰۶ روز پیش
معراج بطری خودش رو توی دستش جابهجا کرد و چپ چپ نگاهی بهم انداخت که داشتم آروم دوباره توی جام مینشستم و گفت: یه بطری دیگه داشتی و ما رو سه ساعته معطل کردی؟
منم متقابلا چپ چپ نگاهش کردم و گفتم: مگه نمیبینی وسط یه دره گیر افتادیم؟ از کجا معلوم ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
راضیه
۱۵ ساله 22به نظرم مادر معراج و مرسا و میثم یکی ولی پدر معراج میشه عموی میثم و مادر معراج بعد از فوت پدر میثم با برادر شوهرش یعنی بابای معراج ازدواج کرده