پارت شصت و ششم :

با شنیدن صدا آنقدر سریع به پشت برگشت که بی اختیار بر زمین افتاد و شانه اش تیر کشید. بلافاصله کاسه چشم های سیاهش پر شدند و از پشت پرده اشک تنها توانست سایه ای از پانزده سوار را تشخیص بدهد که آرام ارام محاصره شان میکردند!
با این حال هنوز باور نداشت که تمام این ها زیر سر محبوبه باشد. به زحمت تن کرختش را از زمین جدا کرد و در حالی که با یک دست شانه اش را نگه داشته بود، رو به دخترک فریاد زد:

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۶ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۴ روز پیش تقدیم شما شده است.
نظر خود را ارسال کنید

توجه کنید : نظر شما نمیتواند کمتر از 10 کاراکتر باشد.
برای اینکه بتونیم بهتر متوجه نظرتون بشیم، لطفا به این سوالات پاسخ بدید:

  • کدام بخش از رمان رو بیشتر دوست داشتید؟
  • کدام شخصیت رو بیشتر دوست داشتید و چرا؟
  • به بقیه خواننده‌ها چه پیشنهادی می‌کنید؟

به عنوان یک رمان خوان حرفه‌ای با پاسخ به این سوالات، به ما و سایر خوانندگان کمک می‌کنید تا دیدگاه کامل‌تری از رمان داشته باشیم.

آخرین نظرات ارسال شده
  • سهیل۲۹

    1

    کی بود چیشد کی شلیک کرد😦😦😦😦 من یه لحظه فکرکردم محبوبه رو کشتن

    ۲ روز پیش
  • اکرم بانو

    0

    نریمان رفت به درک ولی بقیه الان دیگه دست از سرشون برنمیدارن..

    ۳ روز پیش
  • سعادت

    1

    دلبر جان این پارت جدید زدی به زودی الان ساعت 1.30دقیقه شب پس چی شد میخواهم خودم آماده کنم برای مراسم نریمان خان هزارتا کار ریخته سرم هنوز هیچ کاری نکردم

    ۳ روز پیش
  • سحر

    1

    آخ جون نریمان مرد 💃💃💃💃💃💃

    ۳ روز پیش
  • سعادت

    1

    خانم نارسیس شما جون بخواه پارت هدیه که چیزی نیست 🥲🥲

    ۳ روز پیش
  • نیلوفرآبی

    3

    آآآآخ نوبسنده جون اینهمه ظلم ازشما بعیده ها خوب چراجاهای حساس ماروتوخماری میزاری خوب دلم ترکید الان این کی بود ینی سیاوشه

    ۴ روز پیش
  • نارسیس زد ای آر | نویسنده رمان

    دوستان پارت هدیه خواستن نتیجه ش این شد😅😂

    ۴ روز پیش
  • سعادت

    0

    و بیشتر از قبل مارو خمار تر میکنی 🥴🥴

    ۳ روز پیش
  • سعادت

    0

    وای بانو کجایی پارت بزاریدتا ببینیم که مرده یا نه بازهم نفس می کشه

    ۳ روز پیش
  • مرضیه

    1

    فک کنم نریمان محبوبه روکشت

    ۳ روز پیش
  • نارسیس زد ای آر | نویسنده رمان

    نه عزیزم نریمان کشته شد

    ۳ روز پیش
  • مرضیه

    1

    خداروشکرازشرش راحت شدیم

    ۳ روز پیش
  • محبوبه

    2

    سلام نویسنده جان خسته نباشید .داستان زیبایی نوشتید هر لحظه یه شوک وارد می کنید

    ۳ روز پیش
  • نارسیس زد ای آر | نویسنده رمان

    💞💞💞

    ۳ روز پیش
  • معصومه

    1

    احتمال خیلی زیاد دایی سیاوش باشه جای حساس تموم شد خب بازموندیم توخماری ممنون نویسنده عزیز

    ۳ روز پیش
  • الی

    2

    آخیش قربونت دست هر کی زد

    ۳ روز پیش
  • ستاره

    3

    مممممنوون ازپارت هدیه ،امیدوارم کارداییه باشه که سیاوش تودرسرنیفته،

    ۴ روز پیش
  • شکوه

    3

    هرکی زده دستش طلا احسنت😌😎ممنون بانو جاااان 🥰💚

    ۴ روز پیش
  • نارسیس زد ای آر | نویسنده رمان

    🙏🌹♥️

    ۴ روز پیش
  • آمنه

    4

    پارت هدیه رو بانو خواهشا بهمون توی این روز بدهید راستی فکر کنم راهزنان باشند وحتی محبوبه رو با خودشون ببرن فقط دعا میکنم پری سالم بمونه گرچه وضع الان هم وخیم هست راستی اگه اصلان باشه آنوقت سیاوش نمیدونه با کدومشون بجنگه

    ۴ روز پیش
  • نارسیس زد ای آر | نویسنده رمان

    این پارتی که خوندید همون پارت هدیه بود دیگه عزیز دلم😅 با این حال اگه تا شب کامنتا بالا بره چشم

    ۴ روز پیش
  • سوگند

    6

    وای چه جای تمام شد الان کی بود شلیک کرد تو رو خدا پارت بده بانو جان🥹🥹

    ۴ روز پیش
  • نارسیس زد ای آر | نویسنده رمان

    تا شب اگه کامنتا بالا باشه چشم

    ۴ روز پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.