رفاقت ممنوع (جلد سوم) به قلم ریحانه عیسایی (زینب)
پارت چهارم :
گوشیم رو با فکی قفل شده از عصبانیت توی دستم فشار دادم و نورش به صورتم خورد؛ انگشتم رو با سماجت روی اسم رابین گذاشتم تا برای بار هزارم صدای بوق لعنتی که من رو به هیچ جوابی از پشت خط نمیرسوند تحمل کنم.
بوق اول خورد و باز به جوابی نرسیدم، دومم خ ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
لطفا صبر کنید...
راحیل
0چی شد الان ؟ رابین داشت چیکار میکرد ؟