پارت سوم :

قلبم تند می‌زد اما دیگر فرصتی برای دور ماندن نبود. بی‌صدا به طرف ماشین خزیدم، وزن هر قدمم را با هزار احتیاط تقسیم می‌کردم تا صدایی ندهد؛ نفس در سینه‌ام مانند ریسمانی تاب می‌خورد. دستم را در کیف کردم و شیشه ای کوچک بیرون آوردم . چیزی بی‌دفاع که بیش ا ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.