پارت نود و پنجم :

پدر زیر بغلش را گرفت و بردش تو.حال او انگار از حال شتابیها خرابتر بود.مادر محمد دوباره صدایم زد:لیما؟ لیما؟کجایی که ببینی نامزدتو بردن!می خوان ببرنش زیر خاک! نوحه می خواند و بقیه زار می زدند توی تاریکی و روشنی آن شب شوم و کابوسناک!
بی توجه به بقیه که داشتند می کشیدندم توی خانه، دویدم توی حیاط بغل که کسی بازویم را گرفت و سفت کشید عقب:الان نرو!به خودش نیست می زنه می کشتت.
بغضم را قورت

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۴ روز پیش تقدیم شما شده است.
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • زهرا

    1

    ممدرضای بیچاره خدا رحمتش کنه.. لیما به توحید گفت دروغگو بخاطری که دید دارن نامزدش میکنن نیومده بود جلو، الان دوباره بهش میگه من دوستدارم

    ۱ هفته پیش
  • فاطی

    1

    کاش میشد وقتی قلبی شکست دید.و کاش با یک چسب انگشت ترکش خوب میشد..ولی شکستنی وقتی شکست با هرچی بچسبونی آخرش شکسته اس دیگر مثل اول نمیشود...مثل آن را هم بخری بازهم دلت دنبال قبلیست..و ما چه دیر میفهمیم...

    ۲ هفته پیش
  • مهشاد لسانی | نویسنده رمان

    ای وای ازین قابهای شکسته

    ۱ هفته پیش
  • شیوا

    1

    وای وای چی کار کردی با دل ما مهشاد جون چقدر قصه پیچیده شده چقدر سخت شد برای لیما بمیرم برات چقدر بدشانسه حالا حتما باید قبلش با محمد به هم می زد که اینطوری بشه؟

    ۲ هفته پیش
  • مهشاد لسانی | نویسنده رمان

    دل شما تو دست منه... ؛)))

    ۱ هفته پیش
  • اکرم بانو

    1

    اره واقعاچه بدشانسی اورد،حالااصلاتقصیر اینم نیستا،ولی عذاب وجدان گرفته طفلک

    ۲ هفته پیش
  • مهشاد لسانی | نویسنده رمان

    عذاب وجدان چیز بدیه

    ۱ هفته پیش
  • ترنم

    1

    وااای طفلک..لیما ی روز خوش نداره..الان کلی عذاب وجدان داره💔

    ۲ هفته پیش
  • مهشاد لسانی | نویسنده رمان

    لیما که فعلا داغون شده

    ۱ هفته پیش
  • ترنم

    1

    سوپرایزمون میکنی هی مهشاد جون!

    ۲ هفته پیش
  • مهشاد لسانی | نویسنده رمان

    من عاشق سورپرایز کردن مخاطبم

    ۱ هفته پیش
  • باران

    0

    واااااای اعصابم خردشدخداکنه زود، ی اتفاق خوب بیفته که یادمون بره

    ۲ هفته پیش
  • مهشاد لسانی | نویسنده رمان

    عشق عاشقیا مونده هنوز سورپرایزا مونده

    ۱ هفته پیش
  • شیوا

    0

    خوشی بنی اینکه آپو باز کنی ببینی وووای دو تا پارت هدیه اومده از مستی وای وای

    ۲ هفته پیش
  • مهشاد لسانی | نویسنده رمان

    گوارای وجود عزیزم

    ۱ هفته پیش
  • شیوا

    0

    وایستا بخونم محمد بدبخت که رفت! الان برم هدیه رو بخونم

    ۲ هفته پیش
  • مهشاد لسانی | نویسنده رمان

    دیالوگ‌های بعدی رمانو تو استوریام تو سایت ببینید

    ۱ هفته پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.