پارت شصت و ششم

زمان ارسال : ۱۱۰۸ روز پیش

#نیاز

همه جا سیاه بود و سنگینی جسمی و روی خودم حس می‌کردم؛ بوی گرد و خاک دقیق زیر دماغم حس می‌شد و دست و پام قفل کرده بود.

هر چقدر تلاش می‌کردم نمی‌تونستم خودم رو نجات بدم.

تمام بدنم درد می‌کرد و لب‌هام خشک شده بود؛ با زور یکم پلک م ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید