پارت هشتاد و نهم :

جلوی آینه ایستادم.ابروهایم کلفت و سیاه بود.تیغ ژیلت ارنگ را برداشتم.تیزی اش را روی پوستم حس کردم.می ترسیدم صورتم را ببرم.گذاشتمش روی ابروهایم و کشیدم تا ته.موهای ابرویم ریخت روی صورتم.پخش شد.پوستم سوخت.یک طرف ابرویم رفته بود.کچل شده بود.آن یکی را هم تیغ زدم.اشکم راه افتاد و از چانه چکه کرد پایین.بغضم تلخ شده بود ته گلو.
نصفه ی ابروهایم را زدم.پوستم می سوخت و قرمز شده بود.شدم مثل روح.صور

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۷ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۵ روز پیش تقدیم شما شده است.
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • عاطی

    0

    من که گیج شدم ولی حال و هوای کل داستان و زندگی کردم و دوستش دارم 😊

    ۴ هفته پیش
  • مهشاد لسانی | نویسنده رمان

    عاطی جون این گیجی ربط به سوالها و تعلیقی که تو داستانه داره.

    ۳ هفته پیش
  • زهرا

    0

    چقدر دلم سوخت برات لیماجان 😢😢😢 پس بگو پسر زیر چراغ برق محمد بود، پسره ی چش سفید

    ۴ هفته پیش
  • مهشاد لسانی | نویسنده رمان

    اره طفلی...ولی معلوم نیست کی بوده ها هنوز...

    ۳ هفته پیش
  • شیوا

    0

    منظورم خف...ه ت می کنم بود

    ۳ هفته پیش
  • شیوا

    0

    نههه لیما لیماا جونم دختر ناز و حساس دخترمون حساسه اذیتش کردن 😓😓😓😓 گل بانو خ...فه آدمی کنم

    ۳ هفته پیش
  • شیوا عاشق توحید

    0

    وای وااای لیما چی کار کردی چرا تیغ زدی من هنوز می ترسم چاقو دست بگیرم تو چرا با تیغ افتادی به جون خودت ای خدا این دختر چقده اذیت شد کل بانو عجب مادری هستی تو! هرکس ک وضعش خوب باشه و با تربیت باشه شوهر میشه چراااا چراااا نهههه! لیمااااا

    ۳ هفته پیش
  • فاطی

    0

    حرفهای زور و اتفاقات اجباری دیگر زندگی برایم جذاب نیست..سکوت همیشه علامت رضایت نیست یه وقتی فریادیست که در گلو خفه شده

    ۴ هفته پیش
  • مهشاد لسانی | نویسنده رمان

    چه خوب گفتی فاطی جان

    ۳ هفته پیش
  • اکرم بانو

    0

    دستی دستی داره زنش میشه،چرا هیچ تصویری از ظاهر محمد تو ذهنم نیست؟

    ۳ هفته پیش
  • مهشاد لسانی | نویسنده رمان

    تصویر محمد قفله! ؛))) توحید و تارخو برام توصیف کن کیف کنم

    ۳ هفته پیش
  • ترنم

    0

    یعنی با ی دختر دیگ محمد در ارتباطه..خیلی نچسبه ازش خوشم نمیاد

    ۳ هفته پیش
  • ترنم

    0

    واااای لیما..ببین با خودش چیکار کرد..مادرش باید همه چی رو بهم می ریخت وقتی لیما رو درمانده دید

    ۳ هفته پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.