مدیر معاون ( آوارگان عشق ) به قلم نسترن قره داغی
پارت شصت و پنجم
زمان ارسال : ۱۱۰۸ روز پیش
دلم براش میسوخت؛ درسته که تمام ذخایر مدرسه رو هورت میکشید، اما خب مرد خوبی بود. با این تعداد شربتی که این خورد...
سرم رو گیج به چپ و راست تکون دادم و منگ به دور و بر خیره شدم که با نیاز چشم تو چشم شدم.
با چشمهای ریز شده و شکاک بهم زل ز ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
اوا
20الفاااااااتحه😭😂