پارت چهارم :

حلما سکوت کرد. بعد از چند لحظه که برای دیگرانعمری گذشت، سرش را بالا‌‌‌‌ آورد و به پدرش خیره‌‌‌‌ شد. با نگاهش از او کسب اجازه کرد. پدرش برای چند ثانیه از آن حالت همیشه عصبی خارج ‌‌‌‌شد و با آرامش چشم‌هایش راروی هم قرار ‌‌‌‌داد و سرش را به معنی تایید ب ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.