پارت هشتم

زمان ارسال : ۲۵۷ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه


صدای مهیار را شنیدم که بلند بلند می‌گفت:

_روژان! روژان!

صدایش، من را از دنیای محض رویا به واقعیت کشاند. در دل گفتم:

_آفرین مهیار، صدام بزن… همینطور صدام بزن تا از خواب بیدار شم.

ناگهان، از خواب پریدم و به اطراف نگ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.