سرگیجهی مرگ به قلم فاطمه مهدیان
پارت چهارم :
دستی نامرئی دور گلوی من نشست. ذهنم، قلبم، تمام وجودم به هم پیچید. با تمام تلاشی که داشتم، انحنای لبهایم را بیشتر کردم و لبخندی آرام و مطمئن روی صورتم نشاندم. نباید ذرهای تردید در چهرهام دیده میشد.گفت:
_ اوه، نه! همهچیز مرتبه، خودم از پسش ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
لطفا صبر کنید...
انسیه
0دوست دارم خواندن رمانهای جنایی