روزی که ابرها کنار می روند به قلم نسیم میررمضانی
پارت سوم :
اون روزها روزای بمب بارون تهران توسط عراق بود راه به راه گوشه ای می لرزید مثل دلِ من... مردم هراسون اینور و اونور می دویدن و به من تنه می زدند... اگر هم یکی اون لا به لا دلش می سوخت می گفت خانوم فرار کن، صدا نزدیک تر شده بود چند روز قبل از اون تق و ت ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
لطفا صبر کنید...
امیر
0بسیار عالی بود