مدیر معاون ( آوارگان عشق ) به قلم نسترن قره داغی
پارت پنجاه و پنجم
زمان ارسال : ۱۱۱۷ روز پیش
با چشمهای گرد شده و قیافهی هنگ کرده، به چشمهاش زل زدم و سخت آب دهنم رو قورت دادم که نفس عمیقی کشید و ادامه داد: ببین هم جهاز میدیم، هم خونه میدیم، هم هر چی بخوای میدیم، تازه مهریه و شیربها هم نمیخوایم؛ فقط بیا این و بگیر.
همونطور منگ و گی ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Samyar
۱۷ ساله 00وای خدا مردم از خنده شلوار اقا جون میثم و شلوار گل گلی ننه جون معراج دارم تصور میکنم😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😜😜