پرتویی در تاریکی به قلم سعیده براز
پارت چهارم :
آیه خیلی زود از خواب بیدار شد تا به سرکار برود و من نتوانستم برایش صبحانه آماده کنم.
ـ وای آیه شرمنده اصلا حواسم نبود می ری سرکار وگرنه زود تر از خواب بیدار می شدم تا صبحانه برات آماده کنم.
ـ دختره ی دیوونه، کی ساعت شش صبح صبحونه می خور ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
...
00تا اینجا خوب بود