پارت سوم :

انگار خجالت کشید کلمۀ بعدی را بگوید و ادامه نداد. پوران باتجربه بود. از این هارت و پورت‌ها نمی‌ترسید. لبخند زد و پول‌ها را مقابل چشمان مرد داخل یقه فروکرد و با دست بین سینه‌هایش جا داد، اگر دخترها این کارش را می‌دیدند سرزنشش می‌کردند، خونسرد جواب دا ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.