پارت هشتم :

از بغل ماهان بیرون آمدم و سمت اتاقم که انتهای راهروی بین اتاق‌ها و پذیرایی بود، پا تند کردم. میانه‌ی راه حرف پدرم دوباره متوقفم کرد:

- الآن می‌خوای بری کدوم خراب‌شده‌ای بمونی؟ پاتو تو یه کفش کردی که خودم خونه پیدا می‌کنم، پس کو؟

افتضاح ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.