دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی
یک اس ام اس
سوگند دانشجوی سال سوم رشته ی کامپیوتره تو یکی از شهرهای شمال. یه دختر شیطون و شر که با همه ی شیطنت و شادی همیشگی که داره دلش از زندگیش پره. همه چیز از یه sms اشتباهی شروع میشه که باعث آشنایی سوگند و مهران فرستنده sms میشه. زندگی عجیب مهران و تنهایش و روحیه داغون مهران در ابتدا باعث بوجود اومدن یه احساس مسولیت برای سوگند میشه و وقتی میفهمه مهران تا حالا چند بار دست به خودکشی زده ولی موفق نشده و باز هم می خواد کارش و تکرار کنه مصمم میشه که…..
فقط من فقط تو
داستان یک دختر و پسر که در یک بوتیک مشغول به کار می باشند و با یکدیگر همکار هستند. یک پسر پولدار و مغرور با یک دختر عادی از یک خانواده معمولی ولی دارای زبانی که هیچ شخصی از پس او بر نمی آید…
پشت یک دیوار سنگی
یه داستان از یه زندگی، شایدم 2 تا. آشنا برای بعضیها و غریبه و مجهول برای یه عده دیگه. کسایی که شاید دیده باشیم و شایدم نه. یه دختر و یه پسر که به دنیا اومدن و ساخته شدن برای زندگی مجردی و تنهایی. زندگیهای مستقل با عقاید و رفتارهای خاص خودشون که شاید برای بعضیها قابل قبول نباشه. حالا تصور کنید این دوتا آدم سر راه هم قرار بگیرن. چه جوری با هم کنار میان ؟
هیچکی مثل تو نبود
آنا مفخم تک دختر خانواده مفخم کارشناس ارشد معماریه. بی کار و جویای کار. یه دختر شاد و سر زنده که با جدیت سعی میکنه مطابق میل پدرو مادرش رفتار کنه و اونها رو راضی نگه داره. اما چون اعتقادات و نظرات خانواده اش گاهی با اون یکی نیستن مجبوره زیر زیرکی کارهای خودشم بکنه. تلاش اصلیش اینه که به گفته مادرش خانم باشه و چقدر سخته خانم بودن با توجه به داشتن کودک درون فعال و کمی بی حواسی. در هر تلاش آنا برای خانم بودن باعث میشه که مدام سوتی بده و صحنه های جالبی ایجاد کنه …پایان خوش
ته دیگمو پس بده
یه دختر و یه پسر که برای مستقل شدن نیاز به کمک دارن. کمک از یه بزرگتر. کمک از پدر بزرگشون و این دست یاری شرط و شروط داره.شرایطی که با قبولش مستقل می شن و با ردش ….. زمین خورده.یه رستوران راه نجاته به رستوران مخروبه ودور افتاده تو جاده و شرط کمک سر پا کردن این رستورانه اونم نه تنها شریکی .حالا ببینیم این شراکت دونفره با این دختر و پسر.. یکی تخس و یکی آروم چی میشه.یه شراکت دو نفره یه شراکتی که مجبور به خیلی کارها میکندشون…
باورم کن
آنید کیان دانشجوی مهندسی کشاورزی یه دختر شمالی که کرج درس میخونه. به خاطر توصیه ی یکی از استاد ها که پیشنهاد داده بود که برای بهتر یادگیری درس بهتره کار عملی انجام بدن و به طور مستقیم روی گل و گیاه کار کنن.بنا به عللی آنید تصمیم میگیره که به عنوان یه پرستار برای یه خانم سالمند توی یه خونه ی بزرگ که وسط یه باغه کار کنه که بتونه از باغش برای یادگیری رشته اش استفاده کنه.آنید مخصوصا” دنبال خونه ای میگرده که بدون عنصر ذکور باشه و خونه خانم احتشام بهترین جاست چون سالهاست که بچه های خانم احتشام خارج از کشور زندگی میکنن. همه چیز خوب پیش میره تا روزی که آنید از مرخصی میاد و …..خیلی قشنگه پرخنده وکل کل وسوتی… من که خیلی خوشم اومد وکلی از سوتی هایی که انید میدادخندیدم توصیه میکنم حتمابخونیدش
همهی ما در دوراهی زندگی قرار گرفتهایم گاهی هم بیشتر از یک دوراهی بوده است شاید سهراه یا شاید هم چهارراه اما این بزرگترین دوراهی زندگی من بود زمانی که فقط یک گلوله مانده بود و باید انتخاب میکردم. انتخاب میکردم که جان چه کسی را نجات بدهم جان کسیکه قلب مردهام را زنده کرد؟ یا جان کسیکه پس از سالها آمد تا مرا از بند نجات دهد و به بالهایم شهامت پرواز بدهد؟ شاید هم آن گلوله را باید صرف خود میکردم! سرگرد بردیا محمدی پس از ماه ها تلاش برای دستگیری امیرسام دلاوری با شکستی بزرگ مواجه میشود اما این باخت قرار نیست تنها امتحان وی باشد! امیرسام که عضوی از مافیا بزرگ کشور است برای جبران خسارت های وارد شده تصمیم به ربودن بهار ،خواهر بردیا میگیرد. سرگرد جوان ما برای نجات خواهر اش با این باند مواجه میشود و این رویداد سبب آشکار شدن رازی بزرگ میشود! رازی که زندگی همه را دگرگون میکند.
دنیای رمان
معرفی بیش از ۱۰۰۰ رمان محبوب ایرانی خارجی و صوتی ...
ارسال روزانه بین 2 تا 4 رمان جدید به برنامه
رمان های آنلاین با پارت گذاری روزانه
با بیش از 35 ژانر مختلف برای همه سلیقه ها
ژانر ها بیش از 35 ژانر مختلف
تعداد آدمهایی که من واقعا دوستشان دارم زیاد نیست؛ تعداد کسانی که نظر خوبی دربارشان دارم از آن هم کمتر است "من هرچه بیشتر دنیا را میشناسم از آن ناراضیتر میشوم" هر روز که میگذرد بیشتر معتقد میشوم که آدمها "شخصیت ناپایداری دارند" نمیشود روی ظواهر، لیاقت یا فهم و شعورشان حساب باز کرد! نویسنده : جین آستین
اکثر ما داستان سیاوش و مرگ مظلومانه اش را به احتمال زیاد شنیده و یا خوانده ایم. در سوشوون نیز با داستان یوسفاکثر ما داستان سیاوش و مرگ مظلومانه اش را به احتمال زیاد شنیده و یا خوانده ایم. در سوشوون نیز با داستان یوسف
اسفند
نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh
بهمن
نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh
دی
نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh
آذر
نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh
آبان
نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh