شدو به قلم ملیکا کمانی
پارت سی
زمان ارسال : ۹۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 9 دقیقه
روی حال عجیب مرد و دل پر التهاب خودش چشم بست و باز آن نقاب بیتفاوتی را روی صورت زد. بعد «باشه»ای گفت بغضدار از پسزده شدنهای چندساله سمت سالن روان شد. نمیخواست فکر کند. نمیخواست به آخرین باری که خندهی بیغل و غش او را دیده بود بیاندیشد. نمیخواست ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
مریم گلی
00هدف آرش رو نمیدونم ،انتقام ،کمک،از اونور***به باران بیچاره ،از اونور آزمایش بتا ،واقعا هدفشو نمیدونم ،از دوستیش با تپش هم وحشت زده ام ،ممنونم نویسنده جان