پارت صد و بیست و یکم

زمان ارسال : ۴۱۳ روز پیش

نورهای رنگی‌ روی‌چمن‌های ویلا‌ جولان‌ می‌خورد، دور هر‌میزی خانم‌ و آقا‌هایی بودند که‌لیوانی دست‌شان و با‌حالت نیمه‌هوشیار گل‌می‌گفتن و گل‌می‌شنیدن.

هرهر خندیدن زن‌ها و حرف‌های‌رکیک بعضی از مردها باعث‌ می‌شد که رگ‌های سر سینا‌ نبض‌بگیرد.
...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید