پارت شصت و نهم

زمان ارسال : ۴۸۷ روز پیش

به نمایشگر آیفون نگاه کرد و گفت :
- یعنی مامور اورده منو ببرن؟
آروم سرمو تکون دادم
- شرمنده. همه اش تقصیر منه.
خنده ای کرد و گفت :
- نه بابا این چه حرفیه.
منم خندیدم و تو دلم خداروشکر کردم. انتظار عکس العمل بدتری داشتم.
یهو جدی شد و گفت :
- به فنا رفتیم.
با احساس شرمندگی لبمو به دندون گرفتم و سرمو انداختم پایین.
- میرم خودمو بهشون تحویل میدم اینجوری دست از

1748
675,695 تعداد بازدید
1,975 تعداد نظر
167 تعداد پارت

اطلاعیه ها :

حانیا بصیری : ۸ ماه پیش

رمان‌های حانیا بصیری :
💞عاشقتم دیوونه جلد یک و دو
🚦پشت چراغ قرمز
🍫به طعم شکلات
❔اون کیه؟

حانیا بصیری : ۵ ماه پیش

رمان جدیدم به اسم :
ماتیلدا رو در بخش آنلاین دنبال کنید🥰🧡

حانیا بصیری : ۲ ماه پیش

مرسی از پیامای قشنگتون ببخشید که نمیشه همه رو جواب داد 🥰
خوشحالم که از خوندن رمان اون کیه لذت بردید✨

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • عسل

    01

    اینحا سوال پیش میاد ک چرا کلید خونه رو دارن یعنی کوروش همون نیماعع؟؟؟

    ۱ سال پیش
  • Fatemeh™

    10

    شماها چ گیری به یکی بودن نیما و کوروش دادین.... از نظر من نیما یکی دیگس کوروش یکی دیگه تازه استدلالتونم منطقی نی...

    ۱۰ ماه پیش
  • "•"

    80

    و منی که تا همین الان داشتم سر یه رمان دیگه عرر میزدم و الان داشتم با این رمان میخندیدم فازمو عجیب درک نمیکنم😐🤔

    ۱ سال پیش
  • نجفی

    110

    رمان خیلی خوبیه لطفا بیشتر پارت بزار

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید