اون کیه؟ به قلم حانیا بصیری
پارت شصت و پنجم
زمان ارسال : ۵۰۱ روز پیش
در جواب سوالم از جاش بلند شد و گفت :
- خیلی به این در و اون در زد و تهدیدت کرد. راستش منم نتونستم ترس توی چشمای بچه رو بیخیال شم. مادره اعصاب درستی نداشت و رفتارش خیلی نرمال نبود. حدس میزدم به یه چیزی اعتیاد داره اما چی؟ نمیدونستم. فقط وسط داد و بیداداش به بهونه رفتن دستشویی بلند شدم و رفتم سراغش و بهش گفتم این شلوغ بازی برای خودش گرون تموم میشه و بهتره بی سر و صدا قضیه رو بیخیال بشه.
ا
سمیرا
40چ عاشقانه خخخ