پارت شصت و یکم

زمان ارسال : ۵۰۰ روز پیش

با چشمای از حدقه بیرون زده به کوروش که روم افتاده بود و لباش روی لبام بود نگاه کردم.
چشمام گرد شد. چشای اونم گرد شد! به خودم اومدم و اخم کردم. خواستم هولش بدم که یهو سریع خودش عقب رفت و نشست روی زمین و به من که همچنان با چشمای درشت شده طاق باز پهن زمین بودم نگاه کرد و دستپاچه گفت :
- آنا؟... اِهم . یعنی آنا...من داشتم سعی می‌کردم تا جلوشو...
به لبم اشاره کردم
- تو دوباره منو بی اجاز

1747
674,545 تعداد بازدید
1,975 تعداد نظر
167 تعداد پارت

اطلاعیه ها :

حانیا بصیری : ۸ ماه پیش

رمان‌های حانیا بصیری :
💞عاشقتم دیوونه جلد یک و دو
🚦پشت چراغ قرمز
🍫به طعم شکلات
❔اون کیه؟

حانیا بصیری : ۴ ماه پیش

رمان جدیدم به اسم :
ماتیلدا رو در بخش آنلاین دنبال کنید🥰🧡

حانیا بصیری : ۱ ماه پیش

مرسی از پیامای قشنگتون ببخشید که نمیشه همه رو جواب داد 🥰
خوشحالم که از خوندن رمان اون کیه لذت بردید✨

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ..

    190

    حانیا جون مرسی برای رمان خوبت. فقط اگ میشه پارت ها رو بلند تر تایپ کنید.

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید