اون کیه؟ به قلم حانیا بصیری
پارت پنجاه و نهم
زمان ارسال : ۵۰۹ روز پیش
به نیم رخش خیره شدم و چیزی نگفتم.
چقدر خوب میشناختمون.
- تعقیبت کردم و وقتی رسیدی دم در منتظرت موندم. دیدم دیر کردی حدس زدم برگشتی و خودت شدی برای همین اومدم تو.
سرمو تکون دادم و دستی به زخم روی سرم کشیدم و سکوت کردم. با این حال باید ازش ممنون می بودم. اون از دست میعاد نجاتم داد. این شد دومین بار. یکبار دیگه هم باهاش از تیمارستان فرار کردم. اینجوری پیش بره واقعا مدیونش میشم. از رو
اطلاعیه ها :
رمانهای حانیا بصیری :
💞عاشقتم دیوونه جلد یک و دو
🚦پشت چراغ قرمز
🍫به طعم شکلات
❔اون کیه؟
رمان جدیدم به اسم :
ماتیلدا رو در بخش آنلاین دنبال کنید🥰🧡
مرسی از پیامای قشنگتون ببخشید که نمیشه همه رو جواب داد 🥰
خوشحالم که از خوندن رمان اون کیه لذت بردید✨
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
ثنا
60ماری جوانا تو خونه ی کوروش چیکار میکرد چه رفیقایی داره ایننن😂😂😂 اختر رد داده هاا
۱ سال پیشنمد؛:(
61اخ اگه این شخصیتا واقعی بودن دهن کوروش صاف میکردم عشقمو بغل کرد😂بی***و..... و...
۱ سال پیشـ
121وای خدا جای حساسش بود جای حساسش بود جای حساسش ببووود😨😨🥶
۱ سال پیشخاطره
۳۷ ساله 60وای خدا جونم دمنوش ماری جوانا خوردن 😆😆😆 دسته تبر تو حلق ادم بی خبر 😂😂😂خیلی خندیدم 😗😗😘😘دم و بازدمت گرم حانیا جونم عالی بود 🌸🌸🌸🌸
۱ سال پیش
سیتا
50😁😂🤣😁😂🤣 اختر خدا لعنت کنه یعنی با این حرکت های که میزنی