عطر رازقی به قلم مهراد رستایی
پارت هفتاد و سوم
زمان ارسال : ۵۳۶ روز پیش
شور و سرور خانه چندوقتی بود که بارش را بستهبود و خبری از برگشت دور میداد؛ بارانکجراه به شیشه شلاق میزد. لای ریل آلومینیومی پنجره پرِ آب شدهبود و معطل تنها یک حرکت میلیمتری لازمبود که شرهکند و تمام تاقچه را خیشکند.
هادی د ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
معصومه
51من امروز خلاصه داستان دقیق خوندم متوجه شدم ک نفس به امیر علی نمیرسه چون نوشته عاشقی وجدایی