پارت سی و ششم

زمان ارسال : ۵۶۹ روز پیش

نفهمیدم چقدر در همون حالت مونده بودم. فقط میدونم که سرم از درد زیاد سنگین شده بود و چشمام باز نمیشد. خونه تاریک شده بود و از پنجره اتاق هوای گرگ و میش موقع غروب رو میشد دید. بلند شدم و به سمت کمد رفتم و کشو رو باز کردم، لپتابمو بیرون اوردم و وارد گوگ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید