پارت سی و چهارم

زمان ارسال : ۵۸۵ روز پیش

اینو گفتم و از کنارش رد شدم همین که دستمو روی دستگیره در گذاشتم تا برم گفت :

- نیما دیگه نیست

نفس توی سینه ام حبس شد.

- نیما... نیما مرده.

دستمو از روی دستگیره برداشتم و آب دهنمو به سختی قورت دادم. بدون اینکه برگردم سرمو ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید